* ما دو تا *

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

* ما دو تا *

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

سکوت شب

شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هادی جمعه 28 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:17 ب.ظ http://manotomamishavim.blogsky.com

سلام خسته نباشید.
لطف کردین که به من سر زدین
راستی میتونم بدونم که شاعر این شعر چه کسیه؟
قشنگ بود
موفق و سر زنده باشید

سلام

ما هم از شما ممنونیم که یادی از ما میکنید

وبلاگ شما قشنگه و تامل بر انگیز و پر بار

در مورد این شعر ه راستش بین نوشته هامون بود تقریبا مطمئنم برای فریدون مشیریه اما چون اسم شاعر نداشت نمیتونم با اطمینان نظر بدم

انشاالله همیشه شاد و سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد