* ما دو تا *

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

* ما دو تا *

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

حرفهای زن ومرد در مواقع مختلف زندگی

سفره عقد
زن :عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.
مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

روز زن
زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه
مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

روز مرد
زن :وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.
مرد:حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

روز بعد از تولد بچه
زن:وای مامانی بازم گرسنه هستی , (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)
مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)

چهل سال بعد
زن :عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم
مرد :یعنی دیگه کیک نخوریم

دو ثانیه قبل از مرگ
زن :عزیزم همیشه دوستت داشتم
مرد: گشنمه

وصیت نامه
زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!
مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید

اون دنیا
زن : خطاب به فرشته ی مسئول :خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من(((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت)))
مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن

بیا بر گردیم

بردن نام تو سخت است بیا برگردیم
گفتن راز به هر آینه سخت است بیا برگردیم
کوچه آبستن یک حس بد است ای یارم
تا توانی به دو زانوست بیا برگردیم
خانه دوست همین جاست بیا برگردیم
چاره درد همین جاست بیا برگردیم
آنکه روزی به غریبی دل او چاک زدیم
مرهم زخم دلش اوست بیا برگردیم
مقصد راه تو پیداست بیا برگردیم
عالم دور چه زیباست بیا برگردیم
دیدن خرمن عشقت که به تاراج رود
به خدا مرگ اقاقیست بیا برگردیم
بوته یاس چه تنها ست بیا برگردیم
چشم شیدا به تماشاست بیا برگردیم
نقره داغ رخت ای دوست نشستم تا صبح
جان عطر گل شب بو بیا برگردیم

 

دوستت دارم خدایا

خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی. وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی . وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند . وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد . وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود . وقتی تمام درها به رویت بسته است... آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که: « ای خدای بزرگ دوستت دارم!» و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند